...

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم ...

...

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم ...

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین

قال رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی



در اول مطلب از اون دسته کسایی که این مطلب رو بی حیایی میخونن عذرخواهی می کنم که چنین موضوعی رو مطرح می کنم اما به حسب لا حیا فی الدین و کوتاهی در طرح چنین مسایلی مسولیت های زیادی رو گردن کسانی که میدانسته اند و عمل نکرده اند آورده این مطلب رو خدمتتون مطرح می کنم.


موضوع دغدغه ای هستش که به میزان قابل توجهی از ذهن بنده رو به خودش مشغول کرده بحث ازدواج هستش مخصوصا ازدواج جوون تر ها.


جوونای جدید خیلی از مقوله ازدواج گریزان هستن و این باعث این شده که جامعه ای که میبینیم شکل بگیره! جامعه ای مملو از نیاز ها که به خاطر سخت بودن راه حل های صحیح به راه حل های پر خطر نا صحیح روی آوردن


تو این مسیله طبق فرمایش امیرالمومنی که عاقل کسی نیست که بین خوب و بد تشخیص بده بلکه اونی هستش که بین بد و بدتر بد رو انتخاب کنه باید جامعه جوون رو به این دید رسوند که هر چند تو این دوره زمونه ازدواج سخت شده ولی راه های غیر صحیحش آینده سخت تری رو براشون به همراه میاره،


اعم از آینده نا واضح، سرشکستگی های عشقی، تنهایی، در صورتی که دوره زمونه جوانی بهترین فرصت برای هزینه کردن این ظرفیت ها برای ساختن یک زندگی سالم و شیرین برای آینده هستش


البته جایی که میبینم که به جوون ها به استدلال سخت بودن ازدواج دایم سرسخت هستن به دلایل مختلف اعم از مشکلات مالی و پیدا نکردن 'کیس' مورد نظر!


و دوست رو فرصتی برای رفع نیازشون میدونن یا پیدا کردن همون کیسه ;)


 پیشنهاد سامان دهی به ارتباطات فعلیشون رو می کنم،


چون علی رغم ادعاهای مراقبت های شخصی به شدت این رابطه هاشون دچار چالش شده و مشکلات عدیده ای رو براشون ایجاد کرده و میکنه.


چون موقعی که با هم شروع یک دوستی رو میکنن هیچ صورت شفافی براشون از حد و حدود دوستیشون و حتی مدت زمان روشن شدن تکلیفشون برای آینده وجود نداره!

به خاطر همین من بهشون میگم شما که دیگه به این رابطه تن دادید حداقل بیاید یه صیغه محرمیت بخونید و حد و حدودش رو مشخص کنید و طرفینی از مسیری که دارید میرید روشن باشید!


هم بدونید تا کی! محرم هستید و کی قراره تکلیفتون مشخص بشه،


هم این که تو مسایلی که سوء تفاهم ایجاد میکنه شفاف بشید. بعضی هاشون میگن خب نهایت اینکه این ها رو مشخص می کنیم ولی صیغه محرمیت نه!

(نهایت تنگ نظری نسبت به دینی که آموزه هاش اگه درست تبیین بشه و اجرا بشه بهتر از اون ها نیست!) بهشون میگم خوب کسی که حرف دین رو پذیرفت ازش 'بیشتر' امید میره که پای حرف خودش وایسته تا کسی که نپذیره! چون به هر حال مقید به یه سری قاعده واصول و چهارچوب ها هست و در صورت نقض اونها حتی با حساب و کتاب های این دنیا عذاب وجدان میگیره!



تو این مورد حقیقتا به صورت خیلی منطقی و شفاف و علنی به کسانی که لطف دارن و تو مسایلشون از من نظر و مشاوره میخوان مشورت میدم و به لطف خدا نتیجه های خوبی هم گرفتم


لازمه که چندتاشون رو بگم

من تو این مسیر کسی رو مجبور نمیکنم و اصلا معتقد به این نیستم، فقط راهی جدید با دیدگاهی متفاوت تر رو بهشون ارایه می کنم



چندنفر فکری شدن و دو دل بودن


مورد داشتم که با کسی که میخواسته باهاس دوستی کنه هم صحبت کرده و اون هم پذیرفته و بعد از یه مدتی به لطف خدا به ازدواج نیک منجر شده با شرایطی باور نکردنی! که بعدا هرکدوم از دوستان خواشت با دقت و آب و تاب! براش توضیح می دم. الان هم چشم به راه یه کوچولوی نقلی هستن :)


و در مورد زمان دوستیشون هم خیلی با هم روشن هستن و میدونن هیچ کدومشون اهل دوستی واز و ولنگار نبوده و خودشون رو در قالب دوستی قاعده مند خداپسند مدیریت کردن



مورد هم داشتیم که طرف نپذیرفته و کارشون به جاهای باریک کشیده و به دردسر های زیاده کشیده و بعد از ضربه خوردن از عدم این توجه الان اومده نماز خون شده :) (جالب اینچاست که بعد از ضربه باز هم فهمیدن)! همونجور که امیر المونین میفرماد چقدر زیاد هستن عبرت ها و کم هستند عبرت گیر ها!


و البته مواردی هم بودن که اون موقع نپذیرفتن و هنوز هم متوجه نیستن که پارازیت های رابطشون از کجا نشیت میگیره (آن کس که نداند و نداند که نداند ...)


البته از جنس های دیگه هم مورد داشتیم ولی عمدتا تو این دسته ها میگنجن


البته بیشتر مخالفت ها از جنس مونث بوده، که من هم بهشون حق میدم برای حفظ عفت خودشون،

اما جالبش اینجاست که به هر جور رفاقتی تن میدن! اما حرف از محرمیت میاد ابا می کنند و سرباز میزنن! هر چند که محرمیت یک جور رابطه قاعده مند و اصولی از همون رابطه ای هستش که بهش راضی شدن!


من بهشون میگم اگه شما رفیق این آقا نبودید درست! ولی حالا که رفیق ایشون شدید این موضعتون برای من جالبه!



به خاطر همین دنبال ایجاد یه بیداری و هشیاری تو جامعه هستم، مخصوصا ظهور و بروزش تو جنس ظریف و لطیف یعنی خانم ها


بدونید تلاش تو این زمینه کمتر از انقلاب فرهنگی نیست



به خاطر همین هرکسی که این حس درش ایجاد شده و تمایل داره رو به یه حرکت روشن و منطقی و عقلانی دعوت می کنم


والعاقبه للمتقین

  • پژمان کریمی

به یاد آرم ایامی را که سالی چند از پی بلاگ ملی و چاپار ملی سر به سایت ها و یو آر ال ها روان بودیم، از این سایت به آن سایت، از این لینک به آن لینک، که جان را خستگی افتاد و رمق کاویدن نماند، ولو به کلیکی ...

کاروانی تجارت پیشه که از بلاد دور و از دیار غربت به قصد ارتزاق به دیار من پای نهاده بودند، از ارزاق خود ارتزاقمان نمودند و رمقی به این هیکل بی جان دادند؛ جان رمق یافته آواره بیابان هاست، اما همچنان مرتزق تجار غربتی است! خدایا جانم دادی توانم ده تا چنان نعره ای زنم که "کجایند مردان غیور مملکت غیرت خیز ما تا با 'بیان' خود روحی تازه بر پیکرهای بی جان دمند و صنعتی نو دراندازند و کاروانی از نیک سرشتان را تجهیز کنند تا با سفر به دیار `غربت` هم شکر نعمتشان! بجا آورند و هم به رسم اخلاق `چیزی نو` بر آنها ارتزاق نمایند! ؟؟!"

خدایا 'بیان'م دادی، 'هد''هد'م  ده تا سخنم را به گوش زنده دلان مرز و بومم رساند و 'سلام'ی دگر بر این پیکر پاک سرشت جاری کند و درب 'صندوق' معارفت را بگشاید تا همگان از آن متنعم شوند و بهره برند ...

آمین، آمین، آمین، یا رب العالمین ...


پ.ن.: جهت جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم در خصوص سنت ناصواب "پاچه خواری"! لازم بذکر است کلماتی که محصور به نگاره ( ' ) گشته اند نام خدمات شرکت بیان نمی باشند!! و "فقط"!!! برای ادای حق مطلب انتخاب شده اند و لا غیر ...
  • پژمان کریمی