...

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم ...

...

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم ...

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است


به یاد آرم ایامی را که سالی چند از پی بلاگ ملی و چاپار ملی سر به سایت ها و یو آر ال ها روان بودیم، از این سایت به آن سایت، از این لینک به آن لینک، که جان را خستگی افتاد و رمق کاویدن نماند، ولو به کلیکی ...

کاروانی تجارت پیشه که از بلاد دور و از دیار غربت به قصد ارتزاق به دیار من پای نهاده بودند، از ارزاق خود ارتزاقمان نمودند و رمقی به این هیکل بی جان دادند؛ جان رمق یافته آواره بیابان هاست، اما همچنان مرتزق تجار غربتی است! خدایا جانم دادی توانم ده تا چنان نعره ای زنم که "کجایند مردان غیور مملکت غیرت خیز ما تا با 'بیان' خود روحی تازه بر پیکرهای بی جان دمند و صنعتی نو دراندازند و کاروانی از نیک سرشتان را تجهیز کنند تا با سفر به دیار `غربت` هم شکر نعمتشان! بجا آورند و هم به رسم اخلاق `چیزی نو` بر آنها ارتزاق نمایند! ؟؟!"

خدایا 'بیان'م دادی، 'هد''هد'م  ده تا سخنم را به گوش زنده دلان مرز و بومم رساند و 'سلام'ی دگر بر این پیکر پاک سرشت جاری کند و درب 'صندوق' معارفت را بگشاید تا همگان از آن متنعم شوند و بهره برند ...

آمین، آمین، آمین، یا رب العالمین ...


پ.ن.: جهت جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم در خصوص سنت ناصواب "پاچه خواری"! لازم بذکر است کلماتی که محصور به نگاره ( ' ) گشته اند نام خدمات شرکت بیان نمی باشند!! و "فقط"!!! برای ادای حق مطلب انتخاب شده اند و لا غیر ...
  • پژمان کریمی